در تاریخ مبارزات سیاسی، فمینیستی و انقلابی مردم ایران پس از انقلاب ۱۳۵۷، قیام ژینا یک نقطه عطف است. قیامی که پیش‌لرزه‌هایش با خیزش‌هایی چون دی ۱۳۹۶، دختران خیابان انقلاب، آبان ۱۳۹۸ و تیر ۱۴۰۰ خوزستان آغاز شده بود، بازپس‌گیری انقلابی را تداوم بخشید که نخستین آغازگران آن  زنان ۱۷ اسفند ۱۳۵۷ بودند. وقتی در ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ آرامستان آیچی سقزِ کوردستان با «ژینا گیان تۆ نامری» و «ژن ژیان ئازادی» به خروش درآمد، ۴۴ سال می‌شد که شعارهایی مردمی مانند «نان مسکن آزادی» به حاشیه رانده شده و جای آن را «استقلال آزادی جمهوری اسلامی» گرفته بود. نتیجه‌ی آنْ نهادینه شدن انواع ستم و تبعیض‌های جنسی-جنسیتی، ملی، مذهبی، زبانی بود.

در آستانه‌ی سالگرد قیام ژینا، مرور آنچه گذشت نفس‌گیر اما ضروری است. جنبش ژینا فشرده‌ای از معناها است. فضای بین مقاومت و درماندگی؛ از تصویر ژینا بر تخت بیمارستان و چرخش روسری‌ها در آرامستان آیچی سقز و طنین «ژن ژیان ئازادی» تا فریاد «جنین، زند، آجویی» پس از تجاوز به ماهو بلوچ، دختر نوجوانی در چابهار، از غربت سربداران تا فریاد پیوسته‌ی دادخواهان. پس از قیام ژینا دیگر آن نیستیم که بودیم، این یعنی گسست از گذشته‌ای که دیگر هیچ چیز آن عادی نیست. هرچند حکومت می‌کوشد جنبش را با قدرتِ تمامْ تحت ضربه‌های امنیتی، اقتصادی و خشونت‌های افسار‌گسیخته سرکوب کند؛ می‌کوشد به زور کشتار، اعدام، کودک‌کشی، زن‌کشی، شکنجه، تجاوز، ناپدیدسازی قهری، اعتراف‌گیری، ناقص‌سازی، مهاجرستیزی، بازداشت زنان و افراد با هویت‌های جنسیتی و گرایش‌‌های جنسی به حاشیه‌رانده شده، فعالان ملل تحت ستم، کارگری، محیط زیستی، دانشجویی، مطبوعاتی، هنری، خانواده‌ها، اخراج اساتید دانشگاه‌ها، حبس‌های طولانی، وثیقه‌های سنگین، تبعید و بی‌مکان‌سازی و شدت دادن به آپارتاید جنسی‌-جنسیتی، همه چیز را به گذشته تاریک دهه ۶۰ برگرداند. از شهریور ۱۴۰۱ «ژن ژیان ئازادی» با سابقه مبارزاتی‌اش از باکور تا روژاوا آغاز شد، تا سقز روژهلات ادامه یافت و همچنان بر پیشانی این انقلابِ در حال شدن حضور دارد، هرچند حکومت و دیگر نهادهای بالادستْ محور در تلاش‌اند تا روح این گفتمان را از این جامعه متکثر و متفاوت اما به حرکت درآمده بگیرند.

ما جمعی از شبکه‌ها، کلکتیوها و گروه‌های فمینیست در دیاسپورا با همفکری یارانمان در داخل، بر آن شدیم تا پرسش‌های پیش روی جنبش را از منظر تاملات فمینیستی بنگریم. در یک سالگی این جنبش کجا ایستاده‌ایم و چه آموخته‌ایم؟  چه چشم‌اندازی پیش روی ماست؟ 

پیش از آن، چرا تاملات فمینیستی مهم است؟ چرا از اهمیت کاربست سیاست فمینیستی می‌گوییم؟ عرصه مبارزه سیاسی ما از زندگی روزمره آغاز می‌شود جایی که محل اصلی مناقشات‌مان است، هر چند از منظر سیاست بالادستی بی‌اهمیت جلوه داده می‌شود. جایی که به واسطه دخالت در همین زندگی روزمره ژینا کشته شد. جایی که عرصه‌ی شخصی‌مان را سیاسی می‌کند. جایی که مناسبات استبدادی، شیعی، پدر/مردسالارانه و سرمایه‌دارانه‌ی قدرت، تولید و بازتولید می‌شود. جایی که روزمره‌های زندگی‌مان شکل می‌گیرند: اینکه چه‌ بپوشیم، چگونه و به چه کسی عشق بورزیم، به چه زبانی حرف بزنیم، چه کاری را شغل ارزش‌گذاری کنیم یا چگونه ارزش کار خانگی را مرئی کنیم، چگونه از پس معیشت و هزینه‌های سلامتی برآییم، کدام‌یک از ما حق تحصیل دارد، کدام‌یک از ما حق داشتن شناسنامه دارد، کدام سوگ‌ها را می توان به عزا نشست، و روزمره‌هایی از این دست از تاملات فمینیستی ماست. نگرش فمینیستی ترسیم افق‌های سیاسی‌مان را از همین پایین‌ها آغاز می‌کند و شکل می‌دهد.

از جنبش چه آموختیم و اکنون  کجا ایستاده‌ایم؟

بازپس‌گیری مفهوم انقلاب – قیام ژن ژیان ئازادی درون هر یک از ما انقلابی را آغاز کرده است. با قیام ژینا به پیشاهنگی زنان و ملت‌های تحت ستم، مفهوم انقلاب از گفتمان حکومتی بازپس گرفته شد. حالا دیگر، جامعه‌ی پسا-ژینا، نبودِ جمهوری اسلامی را تخیل می‌کند. مساله‌ی ستم علیه زنان و دیگر گروه‌های جنسی‌-جنسیتی در کانون مبارزه سیاسی قرار گرفته است. آموختیم که برای حق تعیین سرنوشت و حق بر بدن و زندگی باید جنگید. 

از پسِ جنبش ژینا، هسته‌های دانش‌آموزی شکل گرفت، جنبش دانشجویی جانی دوباره یافت و نوجوانان و جوانان، با ابتکار عمل‌ خود، نقشی جدی در پیشبرد جنبش بازی کردند. حالا دیگر،‌ هر لحظه و هر جا، شاهد مقاومت‌ها و همبستگی‌های مستمر، هوشمندانه و الهام‌بخش هستیم که همگان را به آگاهی از ستم و تبعیض و رهایی از طریق انقلاب فرامی‌خواند.

گسست‌ها – یک جنبش انقلابی را می‌توان با گسست‌هایش از وضعیت پیشین سنجید. قیام ژینا حامل گسست‌های متنوع  در مقاومت و همبستگی است. برخی از این گسست‌ها با عبور از وضعیت پیشینْ افق‌های تازه‌ی سیاسی را پیش روی ما می‌گذارند. پیش از انقلاب ژینا آگاهی از ستم مرکز بر حاشیه – هم ژئوپولیتیکی و هم جنسی‌-‌جنسیتی و هم طبقاتی – تا بدین حد آشکار نشده بود. این گسست نه تنها گوناگونی مطالبات بلکه قدرت رهبری و پیشآهنگی ستم‌دیدگان ملی را به روشنی آشکار کرد. همچنین مسئله جنسی-جنسیتی به ویژه جامعه کوییر و ترنس را نه در حاشیه که در راس گفتمان سیاسی قرار داد. موتور حرکت انقلاب، ستم‌دیدگان در حاشیه بودند که در مرکز مبارزه قرار گرفتند. تحقق انقلابْ مشروط به حفظ این جا‌به‌جایی‌ها است. جنبش ژن ژیان ئازادی، با ایستادگی در برابر پوشش تحمیلی، خشونت پلیس، زن‌کشی دولتی و دیگری‌سازی ساختاری در نظام تمامیت‌خواه، توانسته است شرایط و امکان پیوندهای میان-جنبشی را نیز ایجاد کند و دستاوردهای کم‌سابقه‌ای را در قالب کنش‌های اعتراضی و دادخواهانه تحقق بخشد.

علی‌رغم الهام‌بخشی برخی از این گسست‌ها، وضعیت کماکان هشدار‌دهنده است. به معنای دیگر، تخیل جامعه‌ای بدون جمهوری اسلامی به همان اندازه اهمیت دارد که ترسیم کیفیت یک آینده‌ی دموکراتیک.

گسترش پیوندها و نه یکسان‌سازی مبارزه گروه‌های مختلف علی‌رغم تفاوت‌ها در پیوندی تقاطعی تصور انقلاب را ممکن کردند. این اما نباید به قیمت یک‌سان‌سازی خواست‌ها، نیازها و تصویر‌های آینده تمام شود. حفظ تکثرها و تفاوت‌ها همزمان با پیوندها، زاویه ما را با تجربه مرکزگرا و فاشیستی شیعه-فارس-مرد-محورِ «همه با هم» و پرتگاه «مرد میهن آبادی» مشخص می‌کند. هرچند در جنبش ژینا گام‌هایی اساسی در نزدیک‌تر شدن گروه‌های گوناگون مردمی، فمینیستی و دادخواه برداشته شده، اما تبعیضْ سراسری و ظلم مرکز بر حاشیهْ سخت‌جان و قابل بازتولید است. مبارزه چهره‌های متفاوتی دارد و تنها زمانی در مسیر پیروزی گام می‌نهد که تمامی چهره‌ها، خود را نمایان کنند. جنبش ژینا نشان داد که آزادی یک مسیر ندارد؛ مسیرها شاخه‌ای، کوچک و بزرگ‌اند. اگر زنان، افراد ترنس و کوییر در خیابان روسری از سر برداشتند، در خانه، با خانواده پدر/مردسالار هم درافتادند. جنبش ژینا، پیوند انکارناپذیر میان مبارزه و زندگی روزمره را مرئی‌تر کرد، مفهوم رادیکال این مبارزه را از اشکال منفرد، جدا‌افتاده‌ و بی‌اثرِ سبک زندگی بازپس گرفت.  

گسست‌ها و پیوندهای گفتمانی را می‌توان از مهمترین‌ دستاوردهای جنبش به شمار آورد چرا که به شکل‌گیری کمیته‌ها، هسته‌ها و کلکتیوهای برابری‌خواه منجر شد؛ گروه‌هایی که مسئله ستم طبقاتی، جنسی-جنسیتی، ملی، مذهبی، محیط زیستی را همراستای مبارزات ضداستعماری و ضدنظامی‌گری، در دستور کار خود قرار می‌دهند و پیوسته و فعالانه گام‌هایی .اساسی در جهت گسترش مبارزات مشترک برمی‌دارند. 

دادخواهی، مراقبت فمنیستی و دفاع از حق زندگی – جنبش ژینا درک و معنای دادخواهی را وسعت بخشید. جنبش دادخواهی یک جنبش سیاسی است؛ از مادران خاوران تا مادران دادخواه دهه‌های بعد و روزهای اکنون در ایران، از مادران شنبه در کوردستان ترکیه تا زنان بست‌نشسته بلوچستان شرقی/پاکستان برای چهل‌هزار گمشده بلوچ. اکنون عدالت‌خواهی نه تنها صدای شاهدان، یادآوران، و عدالت‌خواهان علیه بیداد و فراموشی است بلکه اعتراضی همبسته و پیوسته علیه نابرابری‌های نظام‌مند و نهادینه‌ شده است. نقش محوری مادران و بستگان در این جنبش انکار‌‌نشدنی است؛ آنها بر این حقیقت دست می‌گذارند که دادخواهی دفاع از حق زندگی است. یادآور این حقیقت که نه فقط کشتگان و محبوسان که همگی در مقابل سرکوب آسیب‌پذیر هستیم و مراقبت از زندگی، امری جمعی است. امری که زنانْ به ویژه مادرانِ دادخواهْ پیشگامان و نقطه‌ی پیوند آن در این جنبش هستند؛ دستاوردی که نباید از دست رود. 

آینده‌ی جنبش را چگونه می‌بینیم؟ 

آینده جنبش ژن ژیان ئازادی از حال آن جدا نیست. آنچه در ایران کنونی بارز است، وجود حس مشترک علیه تبعیض و بی‌عدالتی است نه فقط میان زنان و دختران که بسیاری از مردمان. عبور از حجاب اجباری دیگر نه به مثابه امر حقوقی که به معنای ایستادگی جمعی علیه تبعیض ساختاری است. این ایستادگی جمعی در رفتارها و برخوردهای همبسته‌مان، مناسبات نابرابر فرهنگی و اجتماعی را مدام دگرگون می‌کند. از دل همین دگرگونی است که مبارزان سیاسی سر بر می‌آورند و یک به یک پشت هم می‌ایستند. قیام ژینا نشان داد اولویتی در کار نیست. اول صف و آخر صف ندارد. آینده بدون جمهوری اسلامی یعنی خشت‌گذاری و ساخت جامعه‌ای متکثر از همین حالا، در همین زندگی روزمره. به همین دلیل، درک موقعیت حال، چالش‌ها و ضرورت‌ها، چشم‌انداز فمینیستی‌مان را روشن‌تر می‌کند.

حفاظت از آموخته‌ها و دستاوردها – ژن ژیان ئازادیْ رهایی از هر نوع اقتداری در تمامی ساختارهای پدرسالارانه و سرمایه‌دارانه است. از این روی، مفهوم‌پردازی و عمومی کردن روح رهایی‌بخش آنْ ضروری است. به رغم تولید آثار بسیار درباره تاریخ، بستر، معنا و مفهوم این شعار، هنوز تلاش ساختارمندی برای درک و بسط آن به مثابه یک برنامه‌ی عمل فمینیستی صورت نگرفته است. اما در آن سوی، رسانه‌های جریان اصلی و راست افراطی سلطان‌محور و ولایت‌محور در تلاش‌اند تا روح این مفهوم را از آن بگیرند. زن زندگی آزادی دلالت‌های متکثری دارد و در تقاطع سیاسی-تاریخی حاضر، برای گروه‌های اجتماعی متفاوتِ درگیر اعتراض و نافرمانی، دلالت‌های یکسانی ندارد‌. اگر برای برخی به معنای آزادی در سبک زندگی است، برای برخی دیگر امکان زندگی، و برای برخی به معنای آزادسازی نیروی حیاتی سرزمینی است. مساله دستیابی به یک تعریف واحد نیست بلکه پذیرش این است که اعضای جامعه‌ی متکثر چگونه خود را در عدالت‌خواهی، برابری‌خواهی و آزادی‌خواهیِ نهفته در این شعار فمینیستی و سلطه‌ستیز می‌یابند. 

تجربه یک ساله گذشته نشان داد به رغم دامنه گسترده مقاومت، مبارزه با حکومتی که حفظ و بقای خود را در سرکوب قهرآمیز می‌بیند، چندان آسان نیست. این سرکوب هم برای بقاست و هم برای فروپاشی امید در دل مبارزان سیاسی شده امروز. حاکمیت به رغم ریزش زیاد حامیانش، از حفظ جمهوری اسلامی به ضرب کشتار کوتاه نمی‌آید، و به ویژه در حال انتقام‌گیری از حاشیه است. تهدیدهای نظامی، قراردادهای اقتصادی-سیاسی و تغییر آرایش منطقه‌ای در همین جهت عمل می‌کند. از یاد نبریم که این انقلاب از حاشیه‌های تحت ستم و نامرئی آغاز و رهبری شد و اکنون حاشیه نه تنها در معرض سرکوب حکومتی که حتی مورد تهدید اپوزیسیون مرکز‌گرا نیز است. بنابراین با وجود باور به شکست‌پذیری جمهوری اسلامی، پرسش دشوارِ کنونیِ ما چگونه ازمیان‌ بردن این رژیم است. تجربه و سنت مبارزاتی به ویژه در قیام ژینا نشان داد که سرکوبْ اگر بتواند ساکت کند، نمی‌تواند مانع از سازمان‌یابی خلاق و متکثر نیروهای جنبش شود. همین امر است که خواب و قرار را از حاکمیت ربوده است. در عین حال یکی از چالش‌های اساسی پیش روی ما در دیاسپورا،  چگونگیِ حمایت و پشتیانی از مبارزات داخل ایران است. مداخله، اقدام و مراقبت فمینیستی در بازتابِ مبارزه داخل و گسترش آموزه‌های جهانی شده‌ی ژن ژیان ئازادی ضروری است. ترویج و تاکید بر کاربست سیاست فمینیستی و ماهیت رهایی‌بخش آن از همین زندگی روزمره آغاز می‌شود که مدام در معرض تجاوز است. نیازمندیم که این سیاست را با همبستگی همه‌جانبه، در همه‌ی عرصه‌ها در رگ این جنبش جاری کنیم.

ارتقای آگاهی همزمان با ابتکار عمل مداوم – جنبش ژن ژیان ئازادی حین حرکت، آموزه‌های بسیاری برای مبارزان و شاهدانش به همراه داشته است. یکی از همین اقدامات تصور آینده‌ای دموکراتیک و سلطه‌ستیز از راه تدوین بیانیه‌ها، منشورها و تولیدات جمعی بود که پایه آنها بر درک تکثر حین تفاوت‌ها و محور قرار دادن مفهوم رادیکال زن زندگی آزادی استوار بود. در مقابل، شاهد فضا‌سازی و تبلیغ برای یک انقلاب دو شبه و یارکشی‌های گروهی ارتجاعی به نام نجات ایران با هدف تشکیل حکومتی سلطانی یا نظامی بودیم که بسیاری را در ایران از اپوزیسیون خارجِ کشور ناامید کرد. اکنون از پسِ آن شوره‌زار یاس، بجاست که در ادامه تلاش یارانمان در داخل ایران،  بیانیه‌ها و مواضع هسته‌های مبارزاتی گوناگون را که حاصل بحث‌ها و گفت‌وگوهای جمعی بوده، بازخوانی کنیم و به بحث بگذاریم تا نقاط تلاقی و افتراق‌مان را ردیابی کنیم و مفهوم محوری ژن ژیان ئازادی را معیار داوری قرار دهیم. ناچاریم با چشم نبستن بر تمامی این خستگی‌ها و نومیدی‌ها و چالش‌های پیش رو، تحلیلی دقیق از سرمنشا استعماری و استثمارگرانه‌ دخیل در ایجاد نیروهای مرتجع، دیگری‌ستیز، مستبد و مرد/پدرسالار در بافتار سیاسی-اقتصادی درهم‌تنیده‌‌ی جهان امروز داشته باشیم. 

اعتصاب‌ها و تحصن‌های صنفی و کارگری سال‌هاست که به مثابه نبض زنده و معترض در جای جای ایران همواره در جریان است. مطالبات، اعتراض‌های قیام زن زندگی آزادی، اگرچه مشارکت فردی کارگران، پرستاران، بازنشستگان، معلمان و دیگر صنف‌ها را در پی‌ داشت و قتل و زندان را برای بسیاری از معترضان این جنبش رقم زد اما به سازماندهی همه تشکلات صنفی‌-‌کارگری منجر نشد. برقراری پیوندی تقاطعی میان مطالبات و خواسته‌های جنبش زن زندگی‌ آزادی با مطالبات معیشتی کارگران و فعال شدن هسته‌‌های فمینیستی در حوزه کار و تولید و در تشکلات کارگری از مهمترین چالش‌های این قیام امیدبخش است. صدور بیانیه‌های گوناگونِ تشکلات کارگری در سالروز قتل حکومتی ژینا از جمله بیانیه‌ی مشترک تشکل‌های کارگری و زنان به مناسبت یک سالگی جنبش ژینا یکی از نشانه‌های این هم‌پیوندی است. و فراخوان احزاب و نیروهای سیاسی شرق کردستان به اعتصاب عمومی در روز ۲۵ شهریور ماه در کوردستان گامی دیگر است در بزرگداشت در هم تنیده جنبش انقلابی ژینا. کوردستان چه در گذشته و چه در حال از پیشگامان مبارزات صنفی، سیاسی و طبقاتی بوده است و وقت آن است که آموزه‌های حاشیه به عمل درآید. 

آینده‌ای رهایی‌بخش برای همگان – در این چشم‌اندازْ مبارزه‌ی ما مبارزه‌‌ای توامان برای برابری و آزادی همه است؛ ایستادگی در برابر هرگونه دیگری‌سازی مبتنی بر جنسیت، سکسوالیته، طبقه، مذهب، ملیت، و نژاد است. سیاست فمینیستی تنها متوجه مسئله زنان و افراد کوییر و ترنس نیست بلکه رهایی تمامی لایه‌های تحت ستم را دنبال می‌کند. آنچه در ایران یا در منطقه و ورای مرزها در جهان رخ می‌دهد سرنوشت ما را درهم تنیده است. مرزهایی که دولت-ملت‌ها را از یکدیگر جدا می‌کنند بی‌معناترین خط‌کشی‌ها هستند و زمینه را برای ترویج نژادپرستی و دیگری‌ستیزی باز‌می‌گذارند. آنچه بر مهاجران افغانستانی در ایران می‌رود با آنچه بر زنان در افغانستان می‌رود از مسائل ملت‌های ستم‌دیده یا سرکوب زنان در ایران جدا نیست. اهمیت همبستگی فمینیستی فرامرزی در اینجاست که ضرورت می یابد. در چشم‌انداز فمینیستی، وضعیت ستم‌دیدگان، بحران‌های اقلیمی و زیست محیطیْ پیامد سیاست‌های استعماری، سرمایه‌دارانه و زن‌ستیزانه حکومتی است که نتیجه‌اش فقیرسازی و بی‌مکان‌سازیِ ساکنان این مناطق است. کاربست و ترویج سیاست فمینیستی و حرکت از پایین با برنامه عمل سیاسی در این عرصه‌ها ضرورت دارد‌. دفاع از آرمان‌های ظلم‌ستیز و رهایی‌بخش جنبش زن زندگی آزادی در هر زمان و مکانی قالب خودش را می‌یابد. تحقق این آرمان‌ها، نیازمند تعمیق مشفقانه‌ و سازمان‌یافته‌ی همبستگی‌ها و پیوندهای معطوف به کنش‌های جمعی است. این یعنی ظرفیت‌سازی برای ترسیم چشم‌اندازی بدیل در مبارزات رهایی‌بخش در ایران، خاورمیانه و بطور کلی جنوب‌جهانی.

 رهایی دیگر یک تخیل نیست بلکه ضرورت است.

رهایی حق ماست/ ژینا اسم رمز ماست

ژن ژیان ئازادی

زن زندگی آزادی 

المراه الحیاه الحریه

قادین یاشام آزادلیق

جنین زند آجوئی

کوئیر ترنس رهایی

زن زیوش أزائی

آیکرو (سازمان حقوق زنان ایرانی و کرد)، آیوین (Iranian Women in Networking)، انجمن باهم برای سلامتی زنان (هلند)، کالکتیو تنیده، دایره زنان ایرانی برای همکاری جهانی (کالیفرنیا)، کالکتیو روژا (پاریس)، سازمان رهایی زن، کالکتیو ریشه‌های سرخ (منچستر)، زن* زندگی آزادی (بلژیک)، زن زندگی آزادی (رم)،  زن* زندگی آزادی (هامبورگ)، ژن ژیان ئازادی – NRW، زنان کنشگر ایرانی در تبعید (برلین )، انجمن زنان ایرانی دالاس، گروه زنان در شمال کالیفرنیا، ژینا کالکتیو (هلند)، شبكه‌ی فمینیست‌ها برای ژینا

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *