دیگر هیچ چیز به عقب برنمیگردد چون دیگر هیچ چیز مثل سابق نیست، هیچکس مثل سابق نیست. نه خیابانها و نه مردمان، نه حتی ماموران سرکوب و نه حکومتیان.
انقلاب ژینا رویش زندگی بر بستر تباهیست، خروشی است در تقاطع تبعیضهای جنسیتی، طبقاتی، دینی و ملیتی، و گسستی بازگشتناپذیر در تبدیل صدای اعتراض برای تغییر، به خود تغییر. انقلاب ژینا دگرگونی در کلیه مناسبات چند وجهی، از ساختار سیاسی تا دیگر ساختارهای پدر/مردسالارانه اجتماعی، اقتصادی، ملیتی و دینی نهادینه شده و در هم تنیده است؛ ریزش اقتدار حاکمیتها در ذهنیت، پیش از فروپاشی صد درصدی آنها در عینیت است. هیچ چیز دیگر مثل سابق نیست، حتی تصور ما از انقلاب. از زنان و افراد با هویتهای جنسیتی و گرایشهای جنسی به حاشیهرانده شده گرفته تا مردم به تنگ آمده از فقر و محرومیت، و ملتهای پیرامونی و سرکوب شده تا محیط زیست، دیگر اینها صدای یک جنس، طیف و گرایش در حاشیه و وصله کمزور اعتراض بر ساختار پدر/مردسالارانه و استبداد دینی ایران نیستند، بلکه نبض تپنده مداوم این انقلاب روزمرهاند. انقلابی که حاشیه، متن آن است. انقلابی که هر روز و هر لحظه در آواز نیکاها، چرخش روسریها و رقص خدانورها ادامه مییابد.
شکل مبارزه هم دیگر مثل سابق نیست. انقلاب ژینا گرچه وامدار مبارزات گستردهی فمینیستی در ایران است، اما با این حال جهشی است فراتر از آن. تغییری است در سطح مبارزات، تغییری در پارادایم و ورود به فاز دیگری از تاریخ، که همه چیز را دگرگون ساخته، حتی خود ما را در جنبش زنان ایران. مبارزهی زنان در جغرافیای ایران برای دستیابی به برابری جنسیتی و علیه خشونت سیستماتیک و استبداد دینی پدر/مردسالار، مرکزگرا و شیعهسالار تاریخی حداقل ۱۰۰ ساله دارد: از زمان شکلگیری قانون مشروطه که آزادی و برابری زنان را به رسمیت نشناخت تا انقلاب ۱۳۵۷که همان اندک دستاوردهای پیشین را هم از زنان گرفت، این تاریخ درازدامن، روایتگر گوناگونی مبارزات و مقاومت زنجیروار فمنیستها و جنبشهای زنان برای ارتقای آگاهی، از تغییرهای کوچک و بزرگ اصلاحی تا دگرگونیهای ساختاری و بنیادین در بستر دوران خود بوده است. اما پیوند رادیکال و تردیدناپذیر مسئلهی جنسیت با دیگر مسائل جامعه است که در کانون انقلاب ژینا قرار گرفته است. قتل حکومتی ژینا، نماد شدن نام او، ورود شعار «ژن ژیان ئازادی» از کوردستان با سنت مبارزاتی پردامنهاش علیه تبعیض، و طنین آن در دیگر شهرهای ایران، ضربهای رادیکال و افقی بر بستر مردسالارانه و زن ستیز جامعه وارد کرد: حرکتی از پایین در دل حاکمیت سیاسی و دیگر نهادهای پدر/مردسالارانه قدرت. این نماد عینی شخصی-سیاسی است و عبور از مطالبهخواهی به کنشی جمعی برای تغییر ساختاری؛ حضور فعال و مداخلهگر است در تمامی مناسبات قدرت؛ حرکتی است پویا و سیال با خلق موقعیتهای گوناگون، غیرخطی، و سرشار از بازاندیشی مداوم حین حرکت. سویههای رهاییبخش این خیزش انقلابی نفی قاطع هر شکل از ستم، ارتجاع و دیگریسازی و تکیه بر رهایی از استثمار در تمام جنبههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، و محیط زیستی است.
مبارزهی فمینیستی ما نیز اکنون چون گذشته نیست. سطح این مبارزات پس از انقلاب ژینا، و تأثیر تجربیات جنبشهای فمینیستی و رهاییبخش کوردستان، پیوند ما را با جنبشهای آزادی و عدالتخواه و ضد تبعیض گسترش داده است. این ارتباطی است فعال و درهمتنیده برای همبستگی در شکلدهی پیوندهای فراملی و قدرتمند علیه هرگونه خشونت و تبعیض ساختاری.
انقلاب ژینا انقلابی در جریان است. از سپتامبر ۲۰۲۲ تاکنون، ایران تصویری دیگر یافته است. مشتهای گرهکرده و روسریچرخان دختران، ایستاده بر سکوهای خیابانها در بافتاری پیش از این مردانه، اقتدارهای پارهشده و آتش گرفته، دیوارهای خط خطی و پاک شده، مقاومت هفتگی و مستمر ملت بلوچ، سازماندهیهای محلهمحور و موقعیتمحور خلاق و پیوند تخیل به واقعیت، خاطرهی روزمرهی خیابانها شدهاند. روح تازه ای که در حال نو شدن است، هر چند جانهای زیادی را ستاندند ، چشمهای بسیاری را کور، سرها را بر سر دار، بدنها را سوراخ سوراخ و نفسهای بسیاری را مسموم کردند. انقلاب ژینا نقطهی کانونی بحثها، جدلها و سازمانیابیها شده است. شبکهها و کالکتیوهای فمینیستی و اشکال آلترناتیو سازماندهی تشکیل شده و با انتشار منشورهای مختلف و متکثر تخیل جمعی برای ساخت افقهای پیش رو را ممکن میکنند. چشماندازی بدون جمهوری اسلامی و نه بدلسازی از آن.
شبکهی “فمینیستها برای ژینا” نیز در همین روند پس از خیزش انقلاب ژینا، ورای مرز جغرافیایی ایران متولد شد. شبکهای با سازمانیابی افقی و از پایین، که تمرینی جمعی است برای دموکراسی، تلاشی برای پژواک صدای انقلاب ژینا و بیش از همه مداخلهی فمینیستی برای بسط مفهوم زن، زندگی، آزادی که همان کاربست سیاست فمینیستی است. این یعنی جاری و ساری کردن این مفهوم در همهی عرصه ها. یعنی مداخله برای آن که این مفهوم همچنان در متن بماند نه آنکه دستکاری یا به حاشیه رانده شود. زن زندگی آزادی، سیاست زندگی است هم در نظر و هم در روش.
در تظاهرات روز جهانی زن سال ۱۳۵۷، زنان آگاه نسبت به سرکوب جنسیتی جشن انقلاب را به اعتراض بدل کردند، و نسبت به بهمن عظیمی که هستیشان را نشانه رفته بود هشدار دادند. آن فریاد که “انقلاب نکردیم که به عقب برگردیم” در هیاهوی شور انقلاب سرکوب شد. امروز در اولین هشت مارس پس از انقلاب ژینا این شعار را دوباره طنینانداز میکنیم، چرا که سایهی پدر/مردسالاری و استبداد همواره در کمین است، حتی حین انقلاب در جریان ژینا. سرنوشت تک تک ما در همین نقطه با انقلاب ژینا گره خورده است. استمرار این انقلاب حاصل تلاش روزمرهمان برای کاربست سیاست فمینیستی در روند انقلاب، و برای زن، زندگی، آزادی است.
هیچ چیز مثل سابق نیست. جهان دیگری در حال ممکن شدن است. آینده همین حالاست.
برای مشاهده این بیانیه به زبانهای عربی، فرانسه و آلمانی به صفحه اینستاگرام شبکه سر بزنید.