در آستانه ی روز جهانی کارگر، ۱۱ اردیبهشت، حدود هشت ماه پس از قتل حکومتی ژینا (مهسا) امینی، با باورمندی به توان ساختن «جهان دیگری از برابری» خیزش انقلابی حاشیه علیه متن در ایران همچنان جریان دارد و صدای جوش و خروش این خیزش انقلابی «از خانه تا کارخانه، از مدرسه تا خیابان» شنیده می شود.
همگام با مقاومت مستمر زنان، افراد کوییر و *ترنس با آگاهی به حقِ بر بدن برای تثبیت «پوشش اختیاری» و تلاش خانوادهها علیه حملات شیمیایی به مدارس دخترانه، امسال شاهد یکی از گستردهترین اعتصابات کارگری هستیم.
اعتصابات سراسری پرستاران، کادر درمان و کارگران بهخصوص در بخش نفت و گاز و پتروشیمی در بسیاری از شهرها و بیش از صد شرکت پیمانکاری در جریان است. دستمزد عادلانه، پرداخت حقوق های به تعویق افتاده، تامین ایمنی کار و امنیت شغلی از بدیهی ترین خواسته های آنان است. با این وجود، در آستانه روز جهانی کارگر در نخستین واکنش به اعتصابات کارگری، بیش از چهار هزار کارگر پارس جنوبی اخراج و پانزده فعال کارگری بازداشت شدند. این جدا از قتل خاموش و روزمره ی کولبران و سوختبرانی است که زندگی، کار و مرگ آنان نماد بارز استثمار طبقاتی، اتنیکی و جنسیتی در بخش های به حاشیه رانده شده ی ایران است و همچنین رنج روزمره ی مهاجران افغانستانی به مثابه نیروی کاری ارزان در ساختمان ها، کارگاه ها و خانه ها که قربانی توامان استثمار و نژادپرستی هستند.
جدا از سازماندهی و پیوستگی امواج اعتصاب، آنچه بیش از هر چیز نمایان است، درهمتنیدگی صداها و خواستههای طبقاتی با خواستههای فمنیستی است. این چند وجهی بودن و چند صدایی بودن به درستی در بیانیهها، منشورها و شعارهای گوناگون که تاکنون منتشر شده بازتاب یافته است. اکنون «زن زندگی آزادی» شعارِ انقلابی شده است که مسأله زن و جنسیت در همه لایهها و طبقات اجتماعی آن مرئی شده و قدرت این انقلاب در ماندن در همین پیوستار است.
ستم جنسیتی از ستم طبقاتی جدا نیست بلکه اساس گسترش فقر است. ساختار ایدئولوژیک و سرمایه دارانه رژیم استبدادی حکومت اسلامی ایران بر مبنای تعریف دوگانه زن و مرد و انتصاب کار بازتولیدی (کار مراقبتی) به زنان و بیارزشسازی آن و کار تولیدی با ارزش اقتصادی به مردان استوار است.
سیاستهای فقر افزون حاکمیت پدر- مردسالار، از خصوصیسازیهای افسارگسیخته، اقتصاد نفتی، غارت منابع طبیعی و فساد مالی گسترده در همه ردههای حکومتی بخصوص سپاه، تا عدم وجود هرگونه قانون و ساختار حمایتی از کارگران و همچنین بازداشت و سرکوب فعالین صنفی و کارگری را شامل میشود. گسترش بیثباتکاری به منظور حذف بودجه بازنشستگی و بیمه که در ایجاد کارهای به اصطلاح زنانه کممزد نقش دارد نیز از نتایج این سیاستهاست. آپارتاید جنسیتی حاکم و خشونت های جنسی و جنسیتی خصوصا در محل کار و تحمیل پوشش اجباری، فضای عمومی و کار را برای حضور زنان و افراد ترنس محدود و ناامن کرده و در حیطههایی آنها به طور کامل از فضای کار مزدی حذف شدهاند. هنوز مرگ دلخراش مرضیه طاهریان، کارگر کارخانه نساجی که مقنعه اش در دستگاه گیر کرد و سرش را به درونِ دستگاه کشید از یادها نرفته است.
طبق گزارش مرکز آمار ایران، نرخ مشارکت اقتصادی زنان در پایان تابستان ۱۴۰۱ حدود ۱۳.۷ درصد بود که نشان از کاهش چهار درصدی آن بعد از شیوع کرونا دارد. در دوران پاندمی کوید در ایران، هفتادوپنج درصد از کارگرانی که شغل خود را از دست دادند، زن بودند. بدین شکل، بیکاری و یا مشاغل غیررسمی همچون دستفروشی یا کار در خانه دیگران و انواع کارهای جرمانگاری شده به زنان و افراد ترنس تحمیل میشود که زنانه شدن فقر را به دنبال دارد.
سیاستهای افزایش جمعیت که دسترسی به وسایل جلوگیری از بارداری و امکان پایاندادن خود خواسته به بارداری را محدود و ممنوع میکنند، در کنار هزینههای بالای مراکز نگهداری از کودکان خردسال و ساعات کار محدود مدارس، همچنین نبود امکانات دولتی برای نگهداری از سالمندان اشتغال زنان را محدود و آنان را به پرستاران بی مزد تبدیل می کند. خصوصیسازی بخش درمان و آموزش موجب عدم دسترسی بسیاری از افراد به این خدمات می شود. در این بین زنان متحمل بیشترین آسیبها میشوند، چرا که هر کجا دسترسی به مراقبت و درمان حذف شود بار جبران آن بر دوش زنان میافتد.
به رسمیت شناختن درهمتنیدگی ستم جنسیتی و ستم طبقاتی ادامهدادن راه زن زندگی آزادیست. برابری جنسیتی و حق بر بدن که آزادی پوشش جزئی از آن است، به مساله ی دستمزد و حضور زنان در بازار کار گره خورده است. از این رو همبستگی عملی همرزمان با زنان و کوییرهای کارگر از اهمیت بالایی برخوردار است. رهایی از هر نوع ستم جز با سازماندهی و دگرگونی ساختاری امکان پذیر نیست، چرا که انواع ستمها چون زنجیری در هم حلقه زدهاند. تا انقلابی بنیادین در ساختار سیاسی، اجتماعی، و اقتصادی جامعه از مبارزه دست نمیکشیم؛ چرا که «چیزی برای از دست دادن نداریم، جز زنجیرهایمان»؛ چرا که مقاومت زندگیست.